اندام شناسی
براي تفهيم بيشتر ميتوان گفت از سر تا به ناحيه قرار گرفتن دستهاي سوار را ميگويند كه در برگيرندة سر، گردن، جدوگاه، سينه و دستها است.
ـ سر كه مغز را در خود جاي داده مهمترين قسمت بدن است و از ديدگاه نژادشناسي، رفتارشناسي، زيبائي و.... بسيار مورد توجه قرار ميگيرد و به صورت زير تقسيمبندي ميشود:
قفا: در بالا و بين دو گوش را گويند كه محل استقرار كله گير آبخوري و كلهگير آخور است. اگر اين قسمت مجروح باشد كله گيرزدن به اسب مشكل شده و درد اين ناحيه باعث ميشود تا اسب حالت تدافعي به خود بگيرد.
كاكل: دسته موئي رسته بين دو گوش و ريخته روي پيشاني كه هم مگس پران است و گاهي هم چشمها را از نور قوي محافظت ميكند كه اگر لازم باشد گرفتن و كشيدن آن اسب را از حركت باز ميدارد.
هرچه اسب اصيلتر، كاكلها نرم و ظريفتر و در نژاد عرب گيس وارتر.
پيشاني: در جلو و بالاي سر قرار گرفته از بالا به قفا و از پائين به سطح روي بيني از طرفين به گوشها و شقيقه محدوداست. اينعضوبايدپهنومسطحبودهعضلاتيقويداشتهباشد. اگرپيشانياسبتنگباشددليلياست بركم هوشي.
سطح روي بيني: از پيشاني، انتهاي بيني كشيده شده و از طرفين محدود بهگونه است. اين نقطه سر در نژادهاي مختلف شكلي متفاوت داشته كه ممكن است برجسته فرو رفته يا راست باشد.
گوشها: در طرفين قفا قرار گرفته و قاعدة آنها غضروفي و بوقي شكلاند. گوشها وقتي زيبا به چشم ميآيند كه: نازك، خوش قد، خدنگ و در موازات يكديگر بوده، پوستي نرم آن را پوشانده و آزادانه حركت كنند.
حركتهاي گوشهاي اسب تا اندازهاي بيانگر حالات دروني و وضعيت سلامت اسب است. به عنوان مثال اگر خيال لگدزدن يا گاز گرفتن داشته باشد گوشها را به عقب ميخواباند و يا چنانچه اسبي از دو چشم ضعيف يا نابينا باشد
گوشهاي خود را متناوباً به اطراف چرخانيده و سعي ميكند كه حس شنوايي را جانشين حس بينايي قرار داده و از خطرات احتمالي پرهيز نمايد.
شقيقهها
حدود آنها از پايين به گونهها و از بالا به دو گوش منتهي ميشود. در اسبان سياه يا تيره رنگ وجود موهاي سفيد رنگ در اين ناحيه ممكن است علامت پيري محسوب شود.
گودي بالاي چشم
اين ناحيه در بالاي چشم واقع و گودي آن در اسبهاي جوان كمتر از اسبهاي پير است.
چشمها
در طرفين سر و در حفرههاي چشمي قرار گرفته و به وسيله پلكهايي كه داراي مژه هستند از حوادث خارجي محفوظ ميمانند. علاوه بر پلك چشم، در اسب غشاي سفيد رنگي در جداره داخلي چشم قرار دارد كه آن نيز قادر به پوشاندن سطح چشم و قرنيه بوده، به واسطه حركت خود سطح چشم را از ذرات خارجي پاك مينمايد و اشك چشم نيز براي كمك به اين عمل عامل مهمي است. چشم قشنگ بايد بزرگ ـ شفاف و باز باشد. پلكها نازك و متحرك باشند.
چنانچه چشم در خانه خود فرو رفته و با پلكهاي ضخيمي پوشيده شده باشد، اسب را كوچك چشم و اگر چنانچه اين نقيصه شديد باشد خوك چشم نامند. در اين صورت معلوم ميشود كه از نژاد پست است و چشم مستعد ابتلاء به بيماريهاي گوناگون است. در صورتي كه چشم اسب زياد از حد بزرگ باشد آن را چشم گاوي نامند. در اين حالت قيافه كم هوش به نظر ميرسد و كم هوشي از صورت آن پيدا بوده و چنين چشمي غالباً نزديكبين است. ممكن است كه چشمها از لحاظ بزرگ و كوچكي باهمديگر فرقداشتهباشند در اين صورت چشم كوچك قبلاً مبتلا به بيماري بوده است.
در حقيقت چشم اسب به منزله آينه است كه به وسيله آن بايد هوش و فراست ـ قدرت و نجابت اسب تشخيص داده شود به عبارت ديگر چشم اسب نماينده حقيقي صفات او ميباشد.
گونهها
گونهها از بالا به شقيقهها، از پايين به گوشههاي لب، از جلو به سطح روي بيني و از عقب به شاخههاي فكي محدود هستند. گونههاي اسب اصيل و نجيب از پوست نرم و لطيفي پوشيده شده، به طوري كه رگهاي زير آن كاملاً نمايان است.
منخرين
سوراخهاي خارجي بيني است و در اسب تنها راه دخول هوا به ششها است. زيرا اسب قادر نيست كه از دهان خود تنفس كند. منخرين بايد به قدر كافي متسع بوده و مخاط داخلي آن داراي رنگ طبيعي (پشت گلي) و بدون ترشحات اضافي باشند.
دهان
اولين قسمت دستگاه گوارش بوده و داراي قسمتهاي زير است:
لبها
لب فوقاني نسبت به لب تحتاني حساسيت بيشتري دارد. لب زيري در وسط خود برجستگي مخصوصي را براي ساختن چانه اسب تشكيل ميدهد. لبها بايد نسبتاً نازك ـ محكم ـ متحرك و داراي پوست نازك بوده و فاصله بين آنها متوسط باشد. در اسبهاي پير و مريض لب زير پايين افتاده و وضعيت مخصوصي به خود ميگيرد.
زبان
عضلهاي است كه در دهان قرار گرفته و رشتههاي اعصاب و غدههاي ذائقه سطح آن را ميپوشاند. زبان علاوه بر چشيدن در عمل جويدن و بلع غذا هم عهدهدار بردن غذا به زير دندانها بوده و پس از جويده شدن، آنها را با بزاق مخلوط كرده گلولة آن را به عقب گلو ميراند تا بلع ساده شود.