چرا اسب بومی دراین سالها تا این حد مهجور مانده ؟
چرا اسب بومی دراین سالها تا این حد مهجور مانده ؟
در دو نژاد عرب و ترکمن با توجه به ورود ناشیانه نهادهای غیر مربوط و یا افرادی که صرفا نامی را یدک میکشیدند و یا علاقمند بودند با توسل به واردات و وام گرفتن ازچند نام ، اقدام به اصلاحات کوری زده اند که قطعا این مدل اصلاح هم اگر روند صحیح را طی میکرد میتوانست رفورم یکسانی را بوجود بیاورد ، اما با یک بررسی خیلی ساده میتوان دید همه این اصلاحات نیمه تمام رها شده و یا متوقف شده اند.
اصلاحات نیمه تمام فدراسیون وقت دردهه ۷۰ با واردات اسبهای آخال روسی و یا تولید کنندگانی که با صادرات اسب توانستند مجوز واردات اسبهایی را بگیرند ، درنسل دو و سه مسکوت ماند و در مزایدات و یا حراجیها به افراد فروخته شد .
ماه عسل این اشتباه تولید و نشر اسبانی بوده که خون خارجی هم نام با نژادهای ایرانی ، درصد بالایی تاثیرات رندوم و غیر معمول را بر ریخته بومی گذاشتند .
به هر روی این روند ناقص نیز برای تستهای انساب آزمایشگاهها نیز فرستاده شده و بمرور آرشیو شده اند ، و تاثیر بسزایی در عدم تخصیص لاین مجزا برای اسب ایرانی درچارتها و زیر تیره بودن یا همگن شناخته شدن با دیگر نمونه های آرشیوی کشورهای مجاور شد ، ویکی از دلایل اصلی شناخته نشدن برند پرشین از این اختلاط که صرفا هم برای رفع ایرادات بوده است.
این اختلاط سبب شد بمرور تولید از فرمت نیم بند اصلاحی خارج و صرفا بیزینسی شود چراکه در آن سالها هزینه کشش تقریبا صفر بوده و با ملاک قرار گرفتن چند نام و تکیه به یک جواب تست که عموما هم تست انساب بوده رانتهای متعددی بوجود آمد که امروز میتوان آثار آن را دید .
پدیگری وقتی ارزشمند است که یک روند اصلاحی درآن تکمیل شده باشد و اسبهایی درآن ثبت شوند که از خروجی اصلاح آمده باشند نه از روند اصلاح ، با این توضیح ما در ریخته های بومی اسبهایی داریم که ازاختلاط آنها با اسبهای بومی میتوانند چندین حالت چرخش ژنوم بروز دهند
۱_اسبهایکه مغلوب میشوند و درصد خلوص تقلیل میابد
۲_اسبهایکه غالب میشوند و درصدها را تقریبا ثابت نگه میدارند
۳_اسبهایکه واکنش خنثی دارند و درصدهای اختلاط قدرت میگیرند .
ضعف ویا شدت در هرتیره میتواند جهشهای مختلفی را بروز دهد و این امر سبب شده برخی فرصت طلب با تکیه به فاکتورهای آن اسبان خارجی و یدک کشیدن چند نام سبب ایجاد توهم تولید اسب برتر ایرانی تحت عناوین مختلف و درشوهای عموما آماتور این مطلب به اشتباه جا انداخته شود و حق بسیاری از تولید کنندگان که بهر دلیلی از این فرمت تبعیت نکرده اند پایمال شود .
اسب ایرانی باید برپایه استعدادهای یک عرصه جغرافیایی اصلاح و برند سازی شود و هرگونه ورود ژن میهمان میتواند این روند را به تاخیر یا شکست منتهی کند ، زیرا در قوانین اصلاحی بیس اول هیچ فرقی نمیکند که یک اسب بومی باشد یا اسب اصیل ،بلکه این مهم است که دراین روند درچه درصد خالص سازی تثبیت و به فنوتیپ اختصاصی دستیابیم .
بیاییم با شیوه های نوین و علمی این ریخته درحال انقراض را نجات دهیم و از این بازیهای نخ نما صرفا بخاطر پول دست برداریم .
درایران بیشتر از تعداد نژادها میتوان سایت و کانال و به تعداد اسبهای ایرانی دلال و به تعداد سیلمی های اروپا نریان مدعی دید که در آنالیز علمی عموما باید راهی کشتارگاه شوند ویا آخته باشند .
متاسفانه ازاین خلع دلالان کمال استفاده را برده و با واردات اسبهای بین النسلی وعموما چیپ اروپای شرقی و...نیازهای مقطعی را با چندین برابر قیمت واقعی به جامعه تحمیل کرده اند .صنعت اسب درایران
در دو نژاد عرب و ترکمن با توجه به ورود ناشیانه نهادهای غیر مربوط و یا افرادی که صرفا نامی را یدک میکشیدند و یا علاقمند بودند با توسل به واردات و وام گرفتن ازچند نام ، اقدام به اصلاحات کوری زده اند که قطعا این مدل اصلاح هم اگر روند صحیح را طی میکرد میتوانست رفورم یکسانی را بوجود بیاورد ، اما با یک بررسی خیلی ساده میتوان دید همه این اصلاحات نیمه تمام رها شده و یا متوقف شده اند.
اصلاحات نیمه تمام فدراسیون وقت دردهه ۷۰ با واردات اسبهای آخال روسی و یا تولید کنندگانی که با صادرات اسب توانستند مجوز واردات اسبهایی را بگیرند ، درنسل دو و سه مسکوت ماند و در مزایدات و یا حراجیها به افراد فروخته شد .
ماه عسل این اشتباه تولید و نشر اسبانی بوده که خون خارجی هم نام با نژادهای ایرانی ، درصد بالایی تاثیرات رندوم و غیر معمول را بر ریخته بومی گذاشتند .
به هر روی این روند ناقص نیز برای تستهای انساب آزمایشگاهها نیز فرستاده شده و بمرور آرشیو شده اند ، و تاثیر بسزایی در عدم تخصیص لاین مجزا برای اسب ایرانی درچارتها و زیر تیره بودن یا همگن شناخته شدن با دیگر نمونه های آرشیوی کشورهای مجاور شد ، ویکی از دلایل اصلی شناخته نشدن برند پرشین از این اختلاط که صرفا هم برای رفع ایرادات بوده است.
این اختلاط سبب شد بمرور تولید از فرمت نیم بند اصلاحی خارج و صرفا بیزینسی شود چراکه در آن سالها هزینه کشش تقریبا صفر بوده و با ملاک قرار گرفتن چند نام و تکیه به یک جواب تست که عموما هم تست انساب بوده رانتهای متعددی بوجود آمد که امروز میتوان آثار آن را دید .
پدیگری وقتی ارزشمند است که یک روند اصلاحی درآن تکمیل شده باشد و اسبهایی درآن ثبت شوند که از خروجی اصلاح آمده باشند نه از روند اصلاح ، با این توضیح ما در ریخته های بومی اسبهایی داریم که ازاختلاط آنها با اسبهای بومی میتوانند چندین حالت چرخش ژنوم بروز دهند
۱_اسبهایکه مغلوب میشوند و درصد خلوص تقلیل میابد
۲_اسبهایکه غالب میشوند و درصدها را تقریبا ثابت نگه میدارند
۳_اسبهایکه واکنش خنثی دارند و درصدهای اختلاط قدرت میگیرند .
ضعف ویا شدت در هرتیره میتواند جهشهای مختلفی را بروز دهد و این امر سبب شده برخی فرصت طلب با تکیه به فاکتورهای آن اسبان خارجی و یدک کشیدن چند نام سبب ایجاد توهم تولید اسب برتر ایرانی تحت عناوین مختلف و درشوهای عموما آماتور این مطلب به اشتباه جا انداخته شود و حق بسیاری از تولید کنندگان که بهر دلیلی از این فرمت تبعیت نکرده اند پایمال شود .
اسب ایرانی باید برپایه استعدادهای یک عرصه جغرافیایی اصلاح و برند سازی شود و هرگونه ورود ژن میهمان میتواند این روند را به تاخیر یا شکست منتهی کند ، زیرا در قوانین اصلاحی بیس اول هیچ فرقی نمیکند که یک اسب بومی باشد یا اسب اصیل ،بلکه این مهم است که دراین روند درچه درصد خالص سازی تثبیت و به فنوتیپ اختصاصی دستیابیم .
بیاییم با شیوه های نوین و علمی این ریخته درحال انقراض را نجات دهیم و از این بازیهای نخ نما صرفا بخاطر پول دست برداریم .
درایران بیشتر از تعداد نژادها میتوان سایت و کانال و به تعداد اسبهای ایرانی دلال و به تعداد سیلمی های اروپا نریان مدعی دید که در آنالیز علمی عموما باید راهی کشتارگاه شوند ویا آخته باشند .
متاسفانه ازاین خلع دلالان کمال استفاده را برده و با واردات اسبهای بین النسلی وعموما چیپ اروپای شرقی و...نیازهای مقطعی را با چندین برابر قیمت واقعی به جامعه تحمیل کرده اند .صنعت اسب درایران