اسب‌دوانی در دورۀ قاجار یکی از مسابقات مورد علاقۀ مردم و شاه بود؛ عکس بالا نیز یکی از عکس‌هایی است که در مجموعۀ سوریوگین قرار داشت و علاقۀ مردم به آن را به تصویر می‌کشد،
 
در مورد این مراسم و نحوۀ اجرای آن عبدالله مستوفی در کتابش «شرح زندگانی من» شرحی ارائه داده است:
 
«یکی از روزهای غیر جمعه هفته بعد از سیزده اسب‏دوانی بود. از اوایل اسفند، درباری‌ها و پاره‏ای از رجال اسب‌ها را سوغان می‌گذاشتند و اکثر دیده می‌شد چابک‏سوارها و میرآخورها و سئیس‏ها اسب‌ها را گردش می‌دهند.
 
میدان اسب‏دوانی دایرۀ هندسی بود که نیم فرسخ دور آن و بیرون و نزدیک دروازه‏ای به همین اسم و در گوشۀ غربی از بالای شهر واقع بود. بعد از اینها این میدان به باغی به اسم باغ شاه تبدیل و اسم دروازه هم به دروازۀ باغ شاه معروف گشت و در وسط این باغ استخری و وسط آن جزیره‏ای و در آن جزیره، مجسمۀ ناصرالدین‌شاه را هم نصب کردند.
 
برای افتتاح این مجسمه مقرر گشت اشخاصی که معمولا به سلام می‌رفتند دعوت شوند که در موقع بریدن نوار و رد شدن پرده از روی مجسمه همگی تعظیم کنند و احترام به‌جا آورند. این کار را کردند، ولی غرغر مردم بلند شد و تعظیم به مجسمۀ شاه را مانند بت‏پرستی تلقی کردند و شاید به همین ‏جهت بود که ناصرالدین‌شاه جز این مجسمه که در قورخانه ساخته شده بود، مجسمۀ دیگری از خود به یادگار نگذاشت. این مجسمه شاه را بر اسب جهان‏پیما، درحالی‏که اسب زمین سنگلاخی را پیموده و یک دست اسب از زمین بلند شده بود، مجسم می‌کرد. از حیث ساختمان زیبا و شباهت صورت به منتهی درجۀ خوبی و کمال بود.
 
این همان باغی است که محمدعلی‌شاه، نوۀ ناصرالدین‌شاه، در جنگ خود با مشروطه از شهر بدانجا نقل مکان کرده، احکام توپ بستن مجلس و تفرقه کردن وکلا و کشتن آزادیخواهان را از آنجا صادر می‌کند. این باغ ساختمانی نداشت فقط یکی دو سه اتاق و ایوان و پستو به شکل کالسکه در نزدیکی استخر وسط باغ ساخته بودند، ولی باغ بسیار زیبا و گلکاری و درختکاری آن به حد کمال بود و بعدها مرکز ژاندارمری و بعد از آن محل چند هنگ گردید.
 
بعد از تبدیل این میدان به باغ، میدان اسب‏دوانی از گوشۀ غربی شهر به سمت شرق شهر بین خیابان دوشان‏تپه و خانه‏های دولاب منتقل گردید. این میدان جدید فقط عیبی‏ که داشت دوری از شهر بود که مردم نمی‌توانستند به راحت و رفاه خود را برای تماشا به آنجا برسانند.
 
در میدان سابق عمارت دو طبقه‏ای هم در قسمت وصل به دروازه داشت. در این عمارت اتاق‏هایی برای شاه و حرم‌خانه و جاهایی برای آبدارخانه و قهوه‏خانه و استراحت درباریان ساخته شده بود. این بنا را هم طوری ساخته بودند که قسمتی از ضلع خارجی دایرۀ اسب ‏دوانی را می‌گرفت و بنابراین به شکل هلالی بود.
 
در روز اسب‏دوانی، افواج پادگان مرکز و توپخانه و سوار به بیرون شهر می‌رفتند، دورۀ میدان را می‌گرفتند. ساعت سواری شاه را شلیک توپ اعلام می‌داشت. شاه با اثاثۀ قدرت به اسب ‏دوانی می‌رفت و پس از کمی استراحت به ایوانی از طبقۀ دوم که همه‏جا دیده می‌شد می‌آمد. رجال درباری هم از همه صنف دعوت شده و حاضر بودند. در اینجا نظام‌الملک وزیر لشکر اسامی اشخاصی که اسب سوغان گذاشته داوطلب شرکت شده بودند، با رنگ اسب‌ها و اسم چابک‏سوارها یکی‏یکی می‌خواند. چابک‏سوارها با اسب‌های خود، سان داده از جلو می‌گذشتند و بدوا از سه دوره‏ای شروع می‌کردند. این دسته که تمام می‌شد چهاردوره‏ای و بعد از آن پنج‌دوره‏ای و بالاخره شش‌دوره‏ای‌ها می‌دویدند. جایزه ‏های هر دوره‏ای معین و کیسۀ پول محتوی جایزه در هر دوره مرتب چیده می‌شد که هر اسبی جلو می‏آمد چابک ـ سوار پیاده شده کیسۀ جایزه را به سر گرفته تعظیمی می‌کرد.
 
از اسب‌های اصطبل خاصه هم چند سری میراخور سوغان گذاشته بود که آنها هم اگر می‌بردند جایزۀ خود را می‌گرفتند. بزرگ‌ترین جایزه که جایزۀ اول شش‌دوره‏ای باشد، یکصد و پنجاه تومان بود.
ختم اسب‏دوانی را شلیک توپ اعلام و شاه با همان اثاثۀ قدرت به شهر برمی‌گشت.
مردم هم که به تماشا رفته بودند متفرق شده افواج و سوارۀ پادگان به سربازخانه ‏های خود برمی‌گشتند».