مقاله ای دربار توجه بیشتر به اسب از زبان علی بصیری
از یادها از خاطره ها از تقدیر از روزگار
از اسبها مینویسم از زیباییشات که بشر را سالهای متمادی مقهور خود کرد.از تواناییشان که پایه های تمدن بشری را بنیان گذاشت.از مهارتشان که جامعه انسانی را توسعه دادو از اصالتشان که دوستی بی همتا ساختو یاوری بی مانند.اینک پس از سالها هنوز آب و نان خیلی ها بسته ی اوست.در دورانی که انجمنها ی حمایت از حیوانات برای سلامت درندگان و گزندگان قوانین سخت گیرانه وضع نیکنن بعضیهایمان فقط به منافع شخصی مینگریم.
متاسفم که بگویماین مدیده ی بی همتااینک به سرمایه وسود عده ای بدل شدهکه در این رهگذر زیبایی وقارحلاوت و با لندوه فراوان سلامت این موجود بی بدیل در آن به یغما رفته است.روزگاری حضور او در میادین جنگ روزی هم کار در کشتزارهااو را خسته ودرمانده میکرد.امروز هم بی آنکه به اندام حرکتی و مفاصلگونه های مختلف آن توجه شود عده ای بی آنکه مطالعه کرده باشند و در دوره های آموزشی شرکت کرده باشند یا با او زندگی کرده باشند بی توجه به آسیبی که میرسانند مشغول از نفس انداختن این حیوان نجیبند.حیوانی که در سکوت درد میکشد و ما هرگز فریادشان را نمیشنویم.
یادمان باشد در جاییکه موجود دیگری را استثمار میکنینحداقل وظیفه مان حفظ سلامتی اوست.
یادمان باشد بخاطر زیبایی و وقارشان بود که روز اول به سمتشان کشیده شدیم پس برای حضور در میادین مسابقه سلامتیشان را ... نکنیم
برای اینکه یادمان بیاید در هر مسابقه از هر دارویی استفاده نکنیم و یا به اشد مجازات تنبیهشان نکنیم بیایید یک بار دیگربه چشمهای اسبمان نگاهی بیاندازیم.
بیایید پس از آنکه مهمیزها را در پایمان و شلاقها را در دستمان بگیریم به تواناییهای اسبمان فکر کنیم و بدانیم همه مادر سطوح بالاتراز خود نیازمند آموزشیم و درک این نکته اساسیت که ماراگام به گام و آهسته آهسته به هدفهای بزرگمان میرساند
علی بصیری